ایستا روستایی که سکوت در آن حکمفرماست و مردمانش زندگی کاملاً سنتی دارند.
روستای ایستا واقع در شهرستان طالقان شاید مرموزترین روستای ایران باشد، روستایی در خاک البرز که مردمانش در زمان توقف کرده اند و زندگی کاملاً سنتی دارند.
در این روستا سکوت حکمفرماست و کسی کاری به کار کسی ندارد. آنان به نحو اسرارآمیزی از مردم فاصله میگیرند و کمتر کسی را به خانه خود راه میدهند. در کوچه ها اثری از رد پای تکه آهنهایی که امروزه در شهر “خودرو” نامیده می شود نیست. مردمانی که همچون تابلو نقاشی زندگی و آداب و رسوم گذشته را در عصر ارتباطات دنبال می کنند، ساعت مچی و دیواری در محل زندگی “اهل توقف” وجود ندارد و اوقات شرعی نماز را با شاخصههای خود استخراج کرده و آغاز و پایان ماه مبارک رمضان را نیز با رویت خویش تعیین میکنند.
اهالی روستای ایستا از هر نوع امکانات مدرن و امروزی دوری میکنند و با این عزلت گزینی و انتخاب زندگی رهبانی، هالهای از شایعات و سخنان عجیب را در اطراف خود پراکندهاند، این مردم شناسنامه ندارند و جزء آمار جمعیت ایران به شمار نمیروند و امکانات رفاهی جدید همانند آب لولهکشی، گاز، برق، بهداشت، آموزش و پرورش، وسایل ارتباطی مانند تلفن، مطبوعات، تلویزیون وجود ندارد و آنها هیچگونه خدمات دولتی را دریافت نمی کنند و همچنین سیمان و آهن در معماری خانه های آنان به کار نرفته است.
این مردم زندگی کاملاً سنتی دارند و کودکانشان به سبک سنتی و مکتب خانهای با فراگیری دروسی همانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید سواد دار میشوند. آنان در روشنایی فانوس، شب را میگذرانند، نه تنها شبها پای تلویزیون نمی نشینند و به شب نشینی هم اعتقادی ندارند. عروسی و عزا ندارند و مراسمی چون جشن تولد، سالگرد ازدواج و… برای آنان معنا و مفهومی ندارد. اهالی روستای ایستا مهمان نواز هستند به شرطی که احدی از زنان قصد ورود به روستای آنان را نداشته باشد. همانطور که تا کنون کسی از دنیای بیرون زنان و دختران آنان را ندیده است.
آنها از تناول گندم و میوه هایی که با کود شیمیایی و سموم دفع آفات به عمل آمده باشد، به شدت پرهیز می کنند. بطور فراوان از لبنیات تولیدی خودشان استفاده می کنند. گوشت کم می خورند آن هم از گوشت حیوانات نر حلال گوشت. از میهمانان خود با چای پذیرایی می کنند، اما خود نمی نوشند. مردان در آنجا علاوه بر شلوار نخی یا پشمی دست باف، پیراهن بلندی بر تن می کنند که تا زانو را می پوشاند و اغلب کلاهی پشمینه بر سر دارند.
برای خرید احتیاجات خود همانند پارچه، برخی میوه ها مانند خرما، میخ و مقدار بسیار کمی آهن، شیشه و مانند اینها به شهر طالقان می روند و خودشان آهنگری و نجاری دارند. چندان مالکیتی برای اموالشان در میان خود نمی بینند و بر سر اموال، با کسی نزاع نمی کنند و اگر کسی در دارایی آنان تصرف کند، با او درگیر نمی شوند و از مال خود چشم پوشی می کنند. کسانی را در آن دهکده می توان سراغ گرفت که تنها ۲ یا ۳ بار به بیرون از محل سکونتشان رفته اند. امرار معاش آنها از فروش املاک مـوروثی شان در شهر تبریز و فروش گاو و گوسفند صورت می گیرد. اهل توقف افراد غیر از خود را «اهل بیرون» می نامند.